عاشقانه های من
عاشقانه عارفانه

 

در چشم باد لاله فقط پر پرش خوش است

خورشید روز واقعه ،خاکسترش خوش است

این را از باغ شنیده ام ،عطر یاس گاهی نه پشت پنجره ،لای درش خوش است

دریا همیشه حاصل امواج کوچک است

یعنی علی به بودنه با اصغرش خوش است

در راه عشق ،دل نه که ما سر سپرده ایم

حتی حسین پیش خدا بی سرش خوش است

جایی که اب همسفر ماه میشود

دل ها به آب نه ،به آب آورش خوش است

جایی که پسر پیش مرگ پدر میشود

اولاد پیغمبر هم نبیره اش خوش است

عالم شبیه آن لب و دندان ندیده است

لبخند هم میان تشت زرش خوش است

از خون سرخ اوست که تاریخ زنده است

این شاهنامه نیست ولی آخرش خوش است

از ماههای سال محرم که محشر است 

از روزهای سال ولی محشرش خوش است ....

 

شنبه 3 آبان 1393برچسب:, :: 16:52 :: نويسنده : پرواز

 

میرسد پاییز که مرا مبتلا کند

با رنگ های تازه مرا آشنا کند

میرسد پاییز همانند سال قبل

دوباره خود را در دل قالیچه جا کند

او میرسد که پی از نه ماه انتظار

راز درخت باغچه را بر ملا کند

او قول داده است که امسال از سفر

حرفهای تازه برایم به سوغات بیاورد

او قول داده است که باز هم عاشق کند مرا

پاییز عاشق است و راهی نمانده است

جز اینکه بنشیند و روز و شب دعا کند

شاید اثر کند و خداوند فصل ها

یک فصل را به خاطر او جا به جا کند

تقویم خواست از تو بگیرد بهار را

تقدیر خواست راه شمارا جدا کند

خش ،خش صدای پای خزان است یک نفر در را به روی حضرت پاییز باز کند

 

جمعه 2 آبان 1393برچسب:, :: 12:2 :: نويسنده : پرواز

 

چه انتظار عجیبی!!!!!

تو بین منتظران هم عزیز من چه غریبی

عجیب تر که چه آسان نبودنت شده عادت

چه کودکانه سپردیم دل به بازی قسمت

چه بیخیال نشسته ایم !!!!

نه کوششی نه تلاشی

فقط نشستیم و گفتیم

خدا کند که بیاید .....

پنج شنبه 2 آبان 1393برچسب:, :: 5:30 :: نويسنده : پرواز

 

بی قرار توام

در دل تنگم گله هاست

آه که بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست

مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب

در دلم هستی و بین منو  تو فاصله هاست

باز میپرسمت از مسئله ی عشق

و سکوت تو جواب همه ی مسئله هاست

پنج شنبه 1 آبان 1393برچسب:, :: 18:27 :: نويسنده : پرواز

هیچگاه اجازه ندهید که مشکلی آنقدر برایتان مهم شود

که به روح و روانتان آسیب بزند

جمله درویشی که میگفت این نیز بگذرد را به خاطر آورید ......

پنج شنبه 1 آبان 1393برچسب:, :: 18:19 :: نويسنده : پرواز

 

 

خاک هر شب دعا کرد

از ته دل خدا را صدا کرد

شب آخر دعایش اثر کرد

یک فرشته تمام زمین را خبر کرد

خدا تکه ای از خاک را برداشت

آسمان را در ان کاشت

خاک را توی دستش ورز داد روح خود را به او قرض داد

خاک توی دست خدا نور شد

بر گرفت از زمین دور شد

راستی من همان خاک خوشبختم

من همان نورم

پس چرا گاهی اوقات از خدا دورم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

پنج شنبه 1 آبان 1393برچسب:, :: 18:7 :: نويسنده : پرواز

سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت،

سرهادرگریبان است.

کسی سر بر نیآردپاسخ گفتن ودیداریاران را.

نگه جزپیش پا را دید،نتواند؛

که ره تاریک ولغزان است.

وگردست محبت سوی کس یازی،

به اکراه آورد دست از بغل بیرون

که سرما سخت سوزان ست

نفس،کزگرمگاه سینه ات آیدبرون ، ابری شود تاریک.

چو دیوارایستد در پیش چشمانت.

نفس کاینست، پس دیگرچه داری چشم

زه چشم دوستان دور یا نزدیک؟

مسیحای جوانمردمن! ای ترسای پیرهن چرکین؟

هوابس ناجوانمردانه سردست...آی...

دمت گرم وسرت خوش باد!!

سلامم را تو پاسخ گوی ، دربگشای!

منم من ، میهمانِهرشبت ، لولی وش مغموم.

منم من ، سنگ تیپا خورده ی رنجور.

منم ، دشنام پشت آفرینش ، نغمه ی ناجور.

نه از رومم نه از زنگم، همان بیرنگ بیرنگم.

بیابگشای در؛ بگشای ؛ دلتنگم.

حریفا!!میزبانا!!میهمانِ سال وماهت پشت درچون موج میلرزد.

تگرگی نیست.مرگی نیست؛

صدایی گرشنیدی؛صحبت سرما ودندان ست.

من امشب آمدستم وام بگزارم.

حسابت را کنارجام بگذارم.

چه میگویی که بیگه شد؛ سحرشد بامداد آمد؟

فریبت می دهد، برآسمان این سرخییِ بعد ازسحرگه نیست.

حریفا!!گوش سرما برده است این، یادگار سیلی سردزمستان ست.

وقندیل سپهرتنگِ میدان، مرده یا زنده،

به تابوتِ ستبر ظلمت نهتوی مرگ اندوه ، پنهاست

حریفا!! رو چراغ باده را بفروز، شب یا روز یکسان ست.

سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت.

هوادلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهان،

نفس ها ابر، دلها خسته وغمگین،

درختان اسکلت های بلور آجین،

زمین دلمرده ، سقف آسمان کوتاه،

غبارآلوده مهروماه،

زمستان ست ......

.................

خدانگهدار

 

شنبه 26 مهر 1393برچسب:, :: 17:37 :: نويسنده : بی قرار

 

 

 

وقتی باران که میبارد  به حرمت کداممان نمیدانم !!!!!

من همین قدر میدانم ،باران صدای پای اجابت است

خدا با همه جبروتش دارد ناز می خرد

نیاز کن ......

جمعه 25 مهر 1393برچسب:, :: 11:58 :: نويسنده : پرواز

 

 

 

باری دیگر ب شوق دیدنت

در جاده ای پا نهاده ام که میگویند جاده ی انتظار نام دارد

آقاجان

به عمق جاده ای نگاه میکنم که قرار است بیایی

و با امدنت چشمان منتظرانت را روشن کنی

آقاجان همه با دستانی پر به پیشوازتان می آیند

اما من

با دستانی خالی و دلی پر آمده ام

ولی تنها دل خوشی من این است که تو آنقدر مهربانی که

چشم انتظاری من کمترین را هم قبول میکنی

آقا جانم

چرا نمیایی

باز جمعه

باز غروب

باز دلتنگی ...بیا آقا جانم ...بیا

االهم عجل لولیک  الفرج

جمعه 25 مهر 1393برچسب:, :: 11:30 :: نويسنده : پرواز

 

 

 

حرف هامو میشنوی از لابه لای شعر

اینجوری بهتره

اما بدون هنوز شبهام بدون اشک محال بگذره

بودی کنار من اما چه سوت و کور

من بودمو خودم با این همه ولی از تو خسته نمیشدم

تو با خودم که هیچ با سایه ی منم حرف نمیزدی

با این همه ولی

به شب نشینی دلم خوش اومدی

از چی برات بگم وقتی نگفته هام با من عجین شده

حس میکنم دلم  غمگین ترین دله روی زمین شده

روزا دارن میگذرن

اما محاله حسم عوض بشه

آخه هرشب یه ذره شعر روح خرابم رو سمت تو میکشه

امشب قراره با خاطرات تو بازم بشینمو

باز درد دل کنم با کاغذای شعر ،

صبحو ببینمو غرق خودم بشم با قطره های اشک روی کاغذای خیس

این بیت آخره

اما همیشه شعر پایان قصه نیست .....

 

 

 

 

چهار شنبه 23 مهر 1393برچسب:, :: 19:24 :: نويسنده : پرواز

 

 

دلم گاهی میگیرد

گاهی میسوزد

گاهی تنگ میشود

و حتی گاهی نه ....

خیلی وقت ها میشکند

خیلی وقت ها دلم میشکند اما هنوز می تپد .......

چهار شنبه 23 مهر 1393برچسب:, :: 17:10 :: نويسنده : پرواز

 

زیاد خوب نباشید ...!

زیاد دم دست هم نباشید ...!

میدونید چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

چون

این روزها خیلی هاااااا

به خوبی و شیرینی آلرژی پیدا کرده اند...!

چهار شنبه 23 مهر 1393برچسب:, :: 16:41 :: نويسنده : پرواز

 

 

خانم ... شماره بدم !!!

خانوووووووم .... شماره بدم !!

خانوم خوشگله برسونمت؟؟؟؟؟؟

چند لحظه وقتتونو به من میدید ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

اینها جملاتی بود که دخترک در طول مسر خوابگاه تا دانشگاه میشنید!

بیچاره اصلا اهل این حرفا نبود

این قضیه به شدت آزارش میداد

تا جایی چند بار تصمیم گرفت بیخیال درسو دانشگاه بشه

روزی به امام زاده نزدیک دانشگاه رفت ....

شاید میخواست گله کند از وضعیت اون شهر لعنتی

دخترک

وارد حیاط امام زاده شد.. خسته بود ..انگار فقط امده بود گریه کند ..

دردش گفتنی نبود

رفت و از روی اویز چادری برداشت و سر کرد

وارد حرم شد و کنار ضریح نشست ..

زیر لب چیزی میگفت انگار!!!!!خدایا ااا کمکم کن ...

چند ساعت بعد

دختر که کنار ضریح خوابش برده بود با صدای خانومی بیدار شد

خانوم !خانوم ! پاشو سر راه نشستی

دخترک سراسیمه بلند شد

باید قبل از ساعت 8 خودشو به خوابگاه میرسوند

به سرعت از انجا خارج شد

وارد شهر شد ...

اما انگار چیزی شده بود .. دیگر کسی او را بد نگاه نمیکرد

انگار محترم شده بود ....

نگاه حوس الودی تعقیبش نمیکرد

احساس امنیت میکرد ...

با خودش میگفت : مگه میشه اینقد زود دعام مستجاب بشه

یک لحظه به خود آمد ...

دید چادر امامزاده را سر جایش نگذاشته ....!!!!!!!

 

 

سه شنبه 22 مهر 1393برچسب:, :: 17:6 :: نويسنده : پرواز

 

خدایا نگاهم رو به سمت توست

دارم نزدیک تر میشم

یکم تا آسمون راهه

به دستای نیاز من نگاهی کن از اون بالا

خداااایا دوستت دارم واسه هر چی که بخشیدی

همیشه این تو هستی که ازم حالم رو میپرسی

بازم چشمامو میبندم

تا خوبیهاتو بشمارم

اما

اینقدر زیادن که نمیتونم بشمارم

فقط میگم

خدایااااا دوستت دارم ...

 

جمعه 18 مهر 1393برچسب:, :: 11:48 :: نويسنده : پرواز

 

 

آقا جان من نشانه ای از تو ندارم

اما نشانی ام را برای تو مینو یسم

در عصرهای انتظار

به حوالی بی کسی قدم بگذار

خیابان غربت را پیدا کن

و وارد کوچه پس کوچه های تنهایی شو

کلبه ی غریبی ام را پیدا کن

کنار بید مجنون خزان زده و کنار مرداب آرزو های رنگیم

در کلبه را باز کن

به سراغ بغض خیس پنجره برو

حریر غمش را کنار بزن

مرا خواهی دید

با بغضی کویری که غرق انتظار است

اللهم عجل لولیک الفرج

 

پنج شنبه 18 مهر 1393برچسب:, :: 5:34 :: نويسنده : پرواز

 

خدایااااااا

به دو راهی زمین که میرسم چشم به آسمان میدوزم

آنجا راه همیشه یکیست ......

پنج شنبه 17 مهر 1393برچسب:, :: 15:59 :: نويسنده : پرواز

دیکته ی روزگار نبودنت را برایم دیکته میکند

و نمره ی من باز میشود صفر

هنوز هم نبودنت رایاد نگرفتم

پنج شنبه 17 مهر 1393برچسب:, :: 15:3 :: نويسنده : پرواز

 

وقتی به خیال تو به پرواز در می آیم

نگاه آسمان به پرواز بی بالم خیره میماند

وقتی احساس تنهایی میکنم برای زمانه از تو شکایت میکنم

که شاید برگردی

من اینجا اسیر واژه ها شدم

وقتی دریا در نگاه تو موج میزند

خورشید بی تاب میشود و دستهای سرنوشت تو را بر بال عشق می نشاند

تا تماشا کنی رنگ خیال پرواز را

یک شنبه 13 مهر 1393برچسب:, :: 19:35 :: نويسنده : پرواز

آقا اجازه خسته ام از این همه فریب

از هیاهوی این مردم نانجیب

آقا اجازه پنجره ها سنگ گشته اند

دیوار های سنگی از کوچه بی نصیب

آقا اجازه باز به من طعنه میزنند

عاشق ندیده های پر از نفرت و رقیب

شیرینی وجود مرا تلخ میکنند

فرهادهای کینه پرست پر از فریب

برای تعجیل در فرج اقا امام زمان دعا کنید

پنج شنبه 11 مهر 1393برچسب:, :: 5:31 :: نويسنده : پرواز

 

همیشه در حالی که یه عالمه حرف بیخ گلوت چسبیده

یه عالمه اشک توی چشماته

یه عالمه حسرت تو دلت جمع شده

باید بگی .... خوب !!!! خدانگدارت

پنج شنبه 10 مهر 1393برچسب:, :: 21:9 :: نويسنده : پرواز

آیینه پرسید که چرا دیر کرده است ؟ نکند دل دیگری او را اسیر کرده است

خندیدم و به او گفتم :

او اسیر من است ،تنهاا دقایقی چند دیر کرده است

آیینه به سادگیم خندید و گفت :

احساس پاک تو را زنجیر کرده است

گفتم از عشق من چنین سخن مگوی

گفت :خوابی سالهاست که او دیر کرده است

آآآآآآه !!!!

در آیینه به خود نگاه میکنم

عشق تو عجب مرا پیر کرده است

راست گفت که آیینه منتظر نباش

او برای همیشه دیر کرده است !!!!!!!!

 

پنج شنبه 10 مهر 1393برچسب:, :: 20:33 :: نويسنده : پرواز

 

 

 

من سکوت کرده ام

نه اینکه حرفی برای گفتن ندارم ...نه

چون حرف هایم بیشمارند

چون درد بسیار دارم

عجله نکن

روزی سرنوشت تمام حرف هایم را به تو خواهد گفت ....

چهار شنبه 9 مهر 1393برچسب:, :: 20:36 :: نويسنده : پرواز

دلم گرفت از این قفس

تو حسرت یه همنفس

من دیگه رو نمیزنم ،این دیگه آخرین دفس

من دیگه دلم گرفته از خودم ،از این خیال بی کسی

از اینکه جون دادم ،ولی پیدا نشد فریاد رسی

آخر خطمودیگه  چشمم آب نمیخوره

من دیگه آخر جاده ی دلم ،جاده ی بی عبوریه

برنمیگردم که ته این جاده اشک و کوریه

یه راهی وا کن جلو پام ،دارم باز از پا درمیام 

دارم بازم کم میارم

من چشمای تر نمیخام

هوامو هیچکسی نداشت

دستامو ول نکن یه بار،

دارم به آخر میرسم بیا  و اشکامو از پا دربیار .........

چهار شنبه 9 مهر 1393برچسب:, :: 12:8 :: نويسنده : پرواز

به جز تو که دنیامو بغل کردی ،حال منو هیچکی نمی پرسه

من با تو از هیچی نمی ترسم

هر جا باشی من دلم قرصه 

اندازه ی دریا عطش دارم

این سینه اقیانوس آشوبه

امشب بزار از اشک خالی شم 

من عاشقم ،گریه واسم خوبه

من با تو دوران خوشی داشتم

هر وقت دیدی جونمو می خوای ،دستتو از روی قلبم بردار

من تازه فهمیدم تو کی هستی قلبم داره دنبال کی میره

بین منو آغوش پر مهرت این عشقه که تصمیم میگیره

.........

چهار شنبه 9 مهر 1393برچسب:, :: 11:31 :: نويسنده : پرواز

دنیا رو بد ساختن

کسی را که دوست داری تو رو دوست نمیدارد

کسی که تو رو دوست دارد تو دوستش نمیداری

اما کسی که تو دوسش داری اونم تو رو دوست دارد

به رسم آیین هرگز به هم نمیرسند

واین رنج است

زندگی یعنی این .......

شنبه 5 مهر 1393برچسب:, :: 19:15 :: نويسنده : پرواز

اغلب  فکر میکنیم اینکه به یاد کسی هستیم  منتی است بر گردن آن شخص

غافل از اینکه اگر به یاد کسی هستیم

این هنر اوست نه ما

به یادماندنی بودن بسیار مهم تر از به یاد بودن است

شنبه 5 مهر 1393برچسب:, :: 18:42 :: نويسنده : پرواز

منو یادت نمیاد

تا همینجاشم ازت ممنونم

دیگه حتی نفسم درنمیاد ،کاری جز دعا ازم بر نمیاد

برو خوش باش من به اینده ی تو خوش بینم

برو که الهی خوشبخت بشی مث من درد جدایی نکشی

نوش جونت همه ی بی کسیام ،برو خوشبخت باشی

منو ول کردی با دل واپسیام ،برو خوشبخت باشی

اگه رفتی اگه تنها موندم ،برو خوشبخت بشی

اگه تو خاطره ها جا موندم ،برو خوشبخت باشی

نوش جونم که همش دلتنگم ،نگران من نباش ،اگه گریه داره این دلم نگران من نباش

اگه عمره من داره از کف میره ،اگه هر شب نفسم میگیره ،بازم نگران من نباش

کاشکی میشد با دلم میساختی ،تو هنوز دل منو نشناختی

کاش مث گذشته عاشق بودی ،کاش همون ادم سابق بودی

برو خوش باش عزیزم

 

 

شنبه 5 مهر 1393برچسب:, :: 17:42 :: نويسنده : پرواز

بی تو، مهتاب شبی، بازازآن کوچه گذشتم،

همه تن چشم شدم ،خیره بدنبال تو گشتم،

شوق دیدارتو لبریز شد از جام وجودم،

شدم آن عاشق دیوانه که بودم.

درنهانخانه ی جانم،گل یادتو ، درخشید

باغ صدخاطره خندید

عطرصدخاطره پیچید؛

یادم امد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم

پرگشودیم و درآن خلوت دلخواسته گشتیم

ساعتی بر لب آن جوی نشستیم

تو،همه رازجهان ریخته درچشم سیاهت.

من همه محو تماشای نگاهت.

آسمان صاف وشب ارام

بخت خندان و زمان رام

خوشه ی ماه فروریخته در آب

شاخه ها دست برآورده به مهتاب

شب وصحرا وگل و سنگ

همه دل داده به آواز شباهنگ

یادم آید ؛تو به من گفتی ؛از این عشق حذرکن!

لحظه ی چند بر این آب نظر کن،

آب ؛آیینه ی عشق گذران است،

تو که امروز نگاهی به نگاهی نگران است،

باش فردا ،که دلت با دگران است!

تا فراموش کنی،چند ازاین  شهرسفر کن!

با تو گفتم:«حذرازعشق!_ ندانم

سفرازپیش تو هرگزنتوانم،

نتوانم!

روز اول، که دل من به تمنای تو پر زد

چون کبوتر فلب بام تو نشستم

تو به من سنگ زدی،من نه رمیدم ،نه گسستم ....ـ»

بازگفتم که:«توصیادی ومن آهوی دشتم

تا به دام تو درافتم همه جا گشتم و گشتم

حذرازعشق ندانم نتوانم!»

اشکی ازشاخه فروریخت

مرغ شب، ناله ی تلخی زد وبگریخت....

اشک درچشم تو لرزید

ماه برعشق تو خندید

یادم آیدکه؛دگر،ازتوجوابی نشنیدم

پای دردامن اندوه کشیدم

نگسستم ، نرمیدم،

رفت درظلمت غم، آن شب وشب های دگر هم،

نگرفتی دگر ازعاشق آزرده خبر هم،

نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم.....

بی تو اما ، به چه حالی من از آن کوچه گذشتم!!!!!!

.............

به امید دیدار...

سه شنبه 1 مهر 1393برچسب:, :: 22:41 :: نويسنده : بی قرار

سکوت تمام دنیا را فرا میگرفت

اگر هر کس به اندازه صداقتش سخن میگفت !!!!!!!!!!!

سه شنبه 1 مهر 1393برچسب:, :: 19:17 :: نويسنده : پرواز

میدونی چرا خدا دو تا دست داده دو تا پا ،دو تا چشم

اما فقط یه دونه قلب داده ؟

برای اینکه بگردی اون یکیشو خودت پیدا کنی !!!!!!!!!

 

 

سه شنبه 1 مهر 1393برچسب:, :: 18:51 :: نويسنده : پرواز
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
پيوندها

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان عاشقانه عارفانه و آدرس qasedak2429.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 56
بازدید دیروز : 4
بازدید هفته : 61
بازدید ماه : 56
بازدید کل : 7434
تعداد مطالب : 150
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1